حسن سلطانی
حسن سلطانی
وفاداری برند

دسته: برند

وفاداری برند

دسته: برند

وفاداری برند چیست
برند

وفاداری برند

وفاداری به برند به تصمیم احساسی مصرف‌کننده برای خرید مکرر از یک برند خاص اشاره دارد. مصرف‌کننده باور دارد که این برند انتظاراتش را برآورده می‌کند و با او به‌طور شخصی ارتباط برقرار می‌کند.

این تصمیم‌گیری می‌تواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد، اما همیشه بر پایه اعتماد به برند است که توقعات مصرف‌کننده را برآورده می‌کند.

افراد وفادار به برند، اگر برند مورد نظرشان در دسترس نباشد، به‌سختی برند دیگری را انتخاب می‌کنند. آن‌ها ممکن است به دنبال برند مورد نظرشان در چندین فروشگاه بروند و بیشتر احتمال دارد که خرید نکنند تا اینکه برند جایگزین بخرند.

وفاداری به برند بر اساس یک ارتباط احساسی است که بین مصرف‌کننده و برند شکل می‌گیرد. مصرف‌کننده احساس می‌کند که برند به‌طور خاص نیازهای جسمی یا خواسته‌های احساسی او را برآورده می‌کند و این موضوع حین خرید و استفاده از برند احساسی را برمی‌انگیزد.

برای مثال، خرید یک برند خاص ممکن است احساس امنیت را به همراه داشته باشد. “وقتی که مسواک کرست را می‌خرم، می‌دانم دندان‌هایم همیشه تمیز خواهد بود.”

در مقابل، عدم دسترسی به برند مورد نظر ممکن است احساس ترس یا نگرانی ایجاد کند. “اگر مسواک کرست را پیدا نکنم، دندان‌هایم خراب می‌شود!”

این ارتباط احساسی است که خرید مکرر از برند را از وفاداری به برند متمایز می‌کند. اگر برند مسواک مورد علاقه‌تان در دسترس نباشد، آیا به برند دیگری بدون نگرانی روی می‌آورید یا به فروشگاه‌های مختلف سر می‌زنید تا برند مورد نظر را پیدا کنید؟ آیا فکر می‌کنید که دندان‌هایتان ممکن است آسیب ببیند اگر از مسواک معمولی خود استفاده نکنید؟

پاسخ به این سوالات نشان می‌دهد که چقدر به برند مورد نظر خود وفادار هستید. اگر برندهای مسواک برای شما مهم نیستند، به برند مورد علاقه دیگری فکر کنید و احساس خود را نسبت به عدم دسترسی به آن بررسی کنید. این احساسات به شما کمک خواهند کرد تا میزان وفاداری خود به برند را درک کنید.

ادامه دارد…

کارکتر برند
برند

کارکترهای برند

کارکترها انواع خاصی از نمادهای برند هستند، که نمایانگر یک انسان یا موجودیتهای برگرفته از زندگی واقعی هستند. کارکترهای برند اغلب از طریق فعالیتهای تبلیغاتی معرفی میشوند و میتوانند نقش کلیدی را در مبارزات تبلیغاتی شرکتها و طرح بستهبندی آنها ایفا کنند. برخی از کارکترها از شخصیتهای انیمیشن و برخی دیگر از شخصیتها و چهرههای واقعی الگوبرداری شده اند.


مــزایـا:
کارکترهای برند بدلیل جذابیت بصری میتوانند به سادگی توجه مشتریها را جلب کنند و درایجاد آگاهی از برند نقش مهمی ایفا کنند.
استفاده از کارکترهای برخوردار از ویژگی انسانی،موجب افزایش میزان ، محبوبیت برند و شناسایی آن به عنوان برندی سرگرمکننده و جالب نزد مصرفکنندگان
میشود. علاوه بر آن برقراری ارتبـاط میان مصرفکننده و برندهای برخوردار از کاراکتر سریعتر و ساده تر رخ میدهد.کارکترهای مشهور اغلـب بـه قدری ارزشمند میشـوند کـه شرکتها میتواننـد بـا اعطـای لیسانس بهره برداری از آنها در آمدهای سریع و بی دردسری برای خود ایجاد کننـد و بـا اسـتفاده درست از این کارکترها، میزان مواجهه مشتریها با برند خود را افزایش دهند. نکته بعدی این که بیشتر کارکترهای برند میتوانند برای رده های دیگر محصولات نیز مورد استفاده قرار گیرند و با انتقال ویژگیهای برتر محصول، به سرعت بر موفقیت سایر محصولات جدید معرفیشده به بازار تاثیرگذارند. 

اگاهی از برند
برند

مزیت های آگاهی از برند

مزیت های ایجاد سطح آگاهی بالا از برند در ذهن مصرف کنندگان به سه دسته کلی تقسیم می شوند :

مزیت های ناشی از یادگیری :

 

 

آگاهی از برند برشکل گیری و قدرت تداعیات ذهنی تاثیرمی گذارد و به این ترتیب در تصویر ذهنی مصرف کننده از برند موثر است . برای ایجاد تصویر ذهنی مناسب از برند ، بازاریابان باید بتوانند قبل از هرچیز گره اطلاعاتی در حافظه مصرف کننده ایجاد نمایند .
باور بفرمایید اگر عناصر مناسبی انتخاب شده باشند این کار به سادگی انجام می شود .

مزیت ناشی از تامل :

 

مصرف کنندگان باید هنگام خرید به برند توجه کنند تا بتوانند با تاثیر آن بر ارضای نیازهای خود ، آن را انتخاب کنند.
ارتقای سطح آگاهی مصرف کننده از برند ، احتمال قرارگرفتن آن برند را در مجموعه برندهای مورد تامل فرد افزایش دهد زیرا تحقیقات نشان می دهد مصرف کنندگان به ندرت تنها به یک برند وفادارند بلکه مجموعه ای از برندها را در ذهن خود دارند .

مزیت ناشی از انتخاب :

 

مصرف کنندگان در بسیاری از تصمیمات خرید فقط برندهای آشنا و معتبر را مورد برررسی قرار می دهند . براین اساس در شریط اتخاذ تصمیم با میزان درگیری ذهنی اندک ، دست کم سطح آگاهی از برند برای انتخاب محصول کافی است ، حتی اگر فرد هیچ نگرشی نسبت به آن نداشته باشد .

 

برگرفته از کتاب مدیریت استراتژیک برند
اثر کوین لین کلر
ترجمه عطیه بطحایی

 

 

 

 

 

آگاهی
برند

آگاهی

آگاهی اولین گام در چرخه فروش است . مشتریان شما بایستی آگاه شوند که به محصول یا خدمات شما نیاز یا تمایل دارند. داشتن تصور اینکه مردم فقط آن چیزهایی را می خرند که نیاز دارند تصوری ضد تولیدی است .

 در حقیقت ، تصمیم به خرید بیشتر محصولات و خدمات تحت تاثیر احساساتی مانند ترس و آرزو است .اینجا جایی است که برندها از آن استفاده می کنند برای مطرح شدن ….یک تصویر ذهنی قوی از برند می تواند در مشتریان  این اعتماد را ایجاد کند که شما می توانید آنچه را قول می دهید تحویل دهید.

اگر در یادآوری ترس ها و آرزوهای مشتریان خود با قدرت عمل کنید و اگر آنها به برند شما اعتماد پیدا کنند ، غالبا می توانید کل چرخه فروش را دور بزنید ، بطوری که تلفن ها را بردارند و قبل از همه شما را بخوانند.

اولین ماندن در ذهن مردم دلیلی است برای اینکه برندها پشت سرهم تبلیغ کنند. مقداری زیادی از تراول باید هزینه شوند برای ساختن آگاهی از برند تا هر زمان مشتری به نیازی داشت بتواند محصول مورد نظر را به یاد بیاورد.

مفهوم پنهان در پس بازاریابی رسانه های اجتماعی این است که شما باید در زمانی که مشتریان وارد قیف فروش می شوند در آنجا حضور داشته باشید .  وقتی که شما در لینکدین ، اینستاگرام ، فیسبوک، توییتر فعال باشید و مشتریان بالقوه شما آگاه شوند که نیاز به محصول و خدمت شما دارند ، با وارد کردن کلید واژه های شما به دنبالتان می گردند و شما را پیدا می کنند – نه آن گونه که مانند گذشته ما به دنبال مشتریان برویم .

به همین دلیل است که رسانه های اجتماعی به همان نحو که عمل می کند نتیجه می دهد . رسانه های سنتی می فروشند اما در رسانه های اجتماعی شما هر گز چیزی را نمی فروشید . به فروش رساندن در این رسانه ها به دور از ادب است ، و شما را سنگ روی یخ خواهد کرد.  

 

 

 

فسلفه برند
برند

فلسفه برند

فعالین حوزه برند برای کشف و  شناسایی واکنش های بیشتری از مصرف کنندگان ، اغلب یک فلسفه برند تعریف می کنند . فلسفه برند عبارتی است که بتواند به کوتاه ترین و ساده ترین شکل ممکن (سه تا پنج کلمه )قلب و روج برند را معرفی کند و جوهره و هویت برند را به بهترین شکل ارایه دهد و به این ترتیب جایگاه آن را مشخص کند .

فلسفه برند به مفهوم “تعهد اصلی برند” به مشتری ها است و هدف از طراحی آن ، ایجاد اطمینان از این نکته است که تمامی کارکنان و شرکای بیرونی سازمان به درستی مفهوم برند را درک کرده و بتوانند آن را به مشتری ها نمایش دهند و منطبق با آن حرکت کنند .

فلسفه برند ابزار قدرتمندی است که می تواند درباره ی محصول ، فعالیت های تبلیغاتی ، مکان و شیوه ی فروش برند با مشتری ها سخن بگوید و حتی می تواند برخی از دلایل فعالیت های سازمان را  نیز به ساده ترین شکل ممکن توصیف کند .

فلسفه برند یک فیلتر ذهنی ایجاد می کند و تمامی فعالیت های نامناسب بازاریابی  متمرکز بر برند سازمان را دفع کرده و فعالیت هایی را که تاثیر منفی بر تصویر ذهنی مشتری ایجاد می کند از فعالیت های موثر جدا می کند .

فلسفه برند کمک می کند تا تصویری یکپارچه و منسجم از برند ارایه شود ، به بیان دیگر هر زمان که مشتری با برندی مواجه می شود ، دانسته هایش در مورد آن تحت تاثیر این فلسفه قرار می گیرد . علاوه برای تمامی فعالیت های مستقیم و غیر مستقیم کارکنان (کلمات و رفتارهایشان )باید به گونه ای باشد که این فلسفه را در ذهن مصرف کنندگان ایجاد و تقویت کند.

 

 

 

 

مراحل برندسازی
برند

مراحل برندسازی

 فرآیند برندسازی  نام تجاری همواره حرکتی پیچیده و طولانی است پس از راه اندازی شرکت و تولید محصول خود باید به فکر برند کردن نام خود باشید.

مراحل برندسازی:

اولین گام در برندسازی، شناخت و بازتعریف سه عنصر راهبردی مأموریت، چشم انداز و ارزش های اساسی کسب و کار می باشند. از آنجائیکه در کسب و کار فرصت و تهدید بعنوان عامل مهم تری نسبت به نقاط ضعف و قوت  محسوب  می شوند، بنابراین درک این موضوع اهمیت دارد که در کدام بخش (های) بازار فرصت های بیشتری نهفته است با به عبارت دیگر امکان خلق ارزش بیشتری برای سازمان وجود دارد.

 

لذا با توجه به درک متفاوت گروه های مختلف مشتریان از ارزش خلق شده توسط سازمان و محصول، این مشتریان در بخش های مختلف دسته بندی می شوند که بر اساس  آن بخش بندی بازار صورت می پذیرد. سپس بخش هایی که بیشترین سطح ارزش را درک نموده و در نتیجه بیشترین سطح ارزش را برای سازمان بوجود می آورند، هدف گیری می شوند. در مرحله بعد نقاط اشتراک و افتراق برند در در بخش بازار در مقایسه با رقبا مشخص می شوند. نقاط افتراق در حقیقت باعث متمایز سازی جایگاه برند در ذهن مشتریان در هر بخش هدف بازار می گردند که این امر را جایگاه سازی می نامند. شکل زیر اجزاء فرآیند بخش بندی، هدف گیری و جایگاه سازی را نشان می دهد.

 

سپس در راستای جایگاه سازی مورد نظر برند در ذهن مشتریان، نسبت به طراحی آمیخته بازاریابی(که شامل اجزاء محصول، قیمت، نحوه عرضه و نحوه ترویج در تولید کالاها و علاوه برآنها فرآیند، کارکنان و مشخصه های ظاهری در ارائه خدمات می باشند)، اقدام می گردد.

 

 

با توجه به مراحل فوق، هویت برند که در حقیقت همان تصویر مورد نظر جهت ایجاد در ذهن مشتری است، تعریف و تدوین می گردد. در گام آخر با توجه به مراحل قبلی و در راستای شناساندن و ایجاد تمایز در برند، عناصر برند تدوین می گردند.،این فرآید شامل پنج عنصر می باشند که عبارتند از:

  • نام و آدرس اینترنتی
  • لوگو و نماد:
  • کاراکتر
  • شعار و طنین:
  • شکل ظاهری و بسته بندی

 

 

بدیهی است که هر برند باید حداقل یکی از عناصر را دارا باشد و با توجه به طبیعت سازمان، محصول و بازار ترکیبی از این عناصر نیز قابل استفاده خواهد بود. بر مبنای نظر پرفسور کوین کلر معیارهای اصلی انتخاب بهترین عناصر برند عبارتند از :قابلیت به خاطر سپاری، میزان معناداری، میزان محبوبیت، میزان انتقال، قبلیت انطباق  و قابلیت حفاظت.

لازم به ذکر است که با توجه به میزان قدرت برند و در راستای راهبردهای توسعه ای سازمان، می توان از استراتژی های تعمیم برند بهره برداری نمود.

در پایان اشاره به این مطلب ضروری به نظر می رسد که برند سازی علاوه بر افزایش سود و نیز دارایی شرکت مطابق دیدگاه های ارائه شده، دارای مزیت های دیگری نیز همجون جذب و نگهداشت نیروی انسانی است .

 

 

 

ریبرندینگ
برند

ریبرندینگ

خروجی ارزیابی و پایش برندها می تواند منجر به ریبرندیگ (احیای برند) شود. باور بفرمایید تغییر در ذائقه و ترجیحات مشتریان در طول زمان اجتناب ناپذیر است.
همچنین ورود رقبای جدید ، ظهور فناوری های نوین  در طول زمان رخ خواهد داد . توجه بفرمایید این تغییرات می تواند روی آینده هر برندی تاثیر گذار باشد.

 در تمام طبقات محصول نام های تجاری  که زمانی جزو رهبران بازار محسوب می شدند ، امروزه دچار شرایط سختی شده یا به کلی از بازار محو شده اند .اینطور نیست ؟ (مثال ها در این حوزه بسیار است)

با این وجود برخی نام های تجاری قدیمی  با درایت  به بازار برمی گردند.

اما نخستین چیزی که  هنگام احیای برند باید به آن دقت شود این است که:

آیا ما می توانیم  منابع ایجاد ارزش در گذشته را شناسایی و مجددا مورد استفاده قرار دهیم؟

آیا ویژگی مثبت نام تجاری قدرت و مزیت خود را از دست داده است ؟

آیا تصورات منفی درباره نام تجاری ما شکل گرفته است ؟

پاسخ به سوالات فوق را باید با استفاده از تحقیقات کمی و کیفی بازاریابی بدست آورید.

 

 

در مرحله بعد دو راه رایج پیش روی شما قرار دارد:

۱-یا از همان موضع قبلی در بازار استفاده کند.


۲-یا موضع جدیدی را برای نام تجاری طراحی می کند.

گاهی اوقات برنامه های بازاریابی غلط در گذشته و عدم توانایی در پایبندی به تعهدات ، منبع ایجاد مشکل برای نام تجاری به حساب می آیند.

 

 

در سایر موارد موضع قبلی در بازار جذاب نبوده و در نتیحه شرکت باید موضع جدیدی را انتخاب کند .

به طور خلاصه می توان گفت که استراتژی (احیای برند )روی یک پیوستار قرار می گیرند.در یک سر این پیوستار استراتژی بازگشت به موضع قبلی و در سر دیگر آن استراتژی تغییر موضع قرار دارد.در میان این دوطیف هم استراتژی ترکیبی جای گرفته اند.

علاوه براین ، امروزه اکثر استراتژی های احیا نام تجاری با تغییر یا بهبود محصول آغاز می شوند.

 

پرفروش باشید …………

 

 

 

 

 

سبد برند
برند

سبد نام های تجاری

تمامی نام های تجاری ، حد و مرز مشخصی دارند و تا جای معین توسعه پیدا می کنند . از سوی دیگر ، تمام بخش های بازار در مقابل یک نام تجاری عکس العمل مناسبی از خود نشان نمی دهند. بنابراین بازاریاب ها برای ارضای نیاز بخش های مختلف بازار از چند نام تجاری استفاده می کنند. دلایل دیگری برای معرفی چند نام تجاری از سوی یک شرکت وجود دارند که مهمترین آن عبارتند از :

  1. افزایش حضور شرکت در فروشگاهها و وابسته کردن فروشگاهها به شرکت
  2. ارضای نیاز مصرف کنندگان به تنوع
  3. افزایش رقابت بین بخش های داخلی شرکت
  4. استفاده از صرفه اقتصادی ناشی تبلیغات ، فروش، توزیع انبوه

سبد نام های تجاری در حقیقت عبارتست از تمامی نام های تجاری ای که شرکت به بازار مشخصی عرضه می کند.

موفق ترین سبد نام های تجاری سبدی است که در آن هر نام تجاری و کل سبد به بالاترین ارزش خود رسیده باشد 

اصل اساسی در طراحی سبد نام های تجاری حداکثر کردن پوشش بازار و حداقل کردن همپوشانی نام های تجاری است . طبق این اصل سبد نام های تجاری باید به گونه ای تنظیم و مدیریت شود که از یک سو تمام مشتریان بالقوه را مد نظر قرار دهد و از سویی رقابت بین نام های تجاری مختلف شرکت را به جداقل برساند .

بازاریاب ها با هدف یافتن نام های تجاری ضعیف و حذف نام های تجاری غیر سود آور ، با دقت بسیار زیادی برسبد نام های تجاری شرکت نظارت دارند . سبدی که نام تجاری ضعیف و غیر مرتبط دارد به احتمال زیاد گرفتار مشکلاتی می شود که برای پیشکیری آن سبد محصول باید هرس گردد.

نام های تجاری عضو یک سبد نقش های محتلفی دارند :

مهاجم:  شرکت ها نام تجاری مهاجم یا جنگنده خود را در مقابل رقبا قرار می دهند . و برنامه بازاریابی را به گونه ای طراحی می کنند که به بهترین موضع ممکن در بازار دست یابند.

گاو شیرده :شرکت ها بعضی از نام های تجاری خود را که در حال افول هستند ، حفظ می کنند زیرا این نام تجاری هنوز برای بخش زیادی از مشتریان جذاب است و شرکت بدون اینکه فعالیت یا سرمایه گذاری خاصی انجام دهد آن نام را به فروشمی رساند . شرکت ها از (شیر) این گاوهای( شیرده )برای پر گردن مخزن سبدهای نام تجاری خود استفاده می کنند .

جذب اولبه :جذب مشتریان وظیفه اصلی نام تجاری ارزان قیمت در سبد نام های تجاری است .

افزایش پرستیژ: و ظیفه نام های تجاری گران قیمت در سبد نام های تجاری است .

ادامه دارد…