حسن سلطانی
حسن سلطانی
چگونگی شناخت رفتار مصرف‌کننده

دسته: مدیریت بازار

چگونگی شناخت رفتار مصرف‌کننده

دسته: مدیریت بازار

شناخت رفتار مصرف کننده
مدیریت بازار

چگونگی شناخت رفتار مصرف‌کننده

رفتار مصرف‌کننده به بررسی شیوه‌های تصمیم‌گیری افراد و گروه‌ها در خرید، استفاده و ارزیابی محصولات و خدمات می‌پردازد. شناخت این رفتار برای کسب‌وکارها، بازاریابان و برندها بسیار اهمیت دارد، زیرا به آن‌ها کمک می‌کند محصولات و خدمات خود را مطابق نیازهای مشتریان تنظیم کنند. در این مقاله به روش‌های شناخت رفتار مصرف‌کننده پرداخته می‌شود.

1. بررسی عوامل تأثیرگذار بر رفتار مصرف‌کننده

رفتار مصرف‌کننده تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد که شامل عوامل فردی، روان‌شناختی، فرهنگی و اجتماعی می‌شود.

الف) عوامل فردی

سن و جنسیت: نیازها و علایق افراد در مراحل مختلف زندگی تغییر می‌کند.
درآمد و وضعیت اقتصادی: قدرت خرید مشتریان بر اساس درآمد و شرایط اقتصادی تغییر می‌کند.
 سبک زندگی: علاقه به محصولات لوکس یا اقتصادی می‌تواند بر خرید تأثیر بگذارد.

ب) عوامل روان‌شناختی

انگیزه: افراد با انگیزه‌های مختلفی خرید می‌کنند، مانند نیازهای اساسی، لذت و تجمل.
ادراک: نحوه درک و تفسیر اطلاعات تبلیغاتی بر تصمیم خرید تأثیر دارد.
نگرش و باورها: افراد بر اساس تجربیات قبلی و باورهایشان تصمیم‌گیری می‌کنند.

ج) عوامل اجتماعی و فرهنگی

فرهنگ و هنجارهای اجتماعی: ارزش‌های فرهنگی بر رفتار مصرف‌کننده تأثیر می‌گذارند.
تأثیر گروه‌های مرجع: دوستان، خانواده و افراد تأثیرگذار نقش مهمی در انتخاب‌های خرید دارند.
شبکه‌های اجتماعی: نظرات کاربران در فضای مجازی بر تصمیمات خرید اثرگذار است.

2. تحلیل فرآیند تصمیم‌گیری خرید


مصرف‌کنندگان هنگام خرید از یک فرآیند مشخص عبور می‌کنند که شناخت آن به برندها کمک می‌کند تا راهکارهای مناسبی ارائه دهند.

مرحله ۱: شناخت نیاز (Need Recognition)

در این مرحله، فرد متوجه یک نیاز یا مشکل می‌شود. شرکت‌ها با تبلیغات هدفمند می‌توانند نیازهای جدیدی در مشتریان ایجاد کنند.

مرحله ۲: جستجوی اطلاعات (Information Search)

مصرف‌کنندگان برای یافتن بهترین گزینه، اطلاعات را از منابع مختلفی مانند اینترنت، دوستان و تبلیغات بررسی می‌کنند.

 برندها می‌توانند از تولید محتوای آموزشی و نقد و بررسی محصولات برای تأثیرگذاری بر مشتریان استفاده کنند.

مرحله ۳: ارزیابی گزینه‌ها (Evaluation of Alternatives)

در این مرحله، مشتری مزایا و معایب محصولات مختلف را مقایسه می‌کند. استفاده از نظرات مشتریان، مقایسه‌های محصول و تخفیف‌های ویژه می‌تواند بر تصمیم‌گیری مصرف‌کننده تأثیر بگذارد.

مرحله ۴: تصمیم‌گیری خرید (Purchase Decision)

در این مرحله، مشتری اقدام به خرید می‌کند. عواملی مانند قیمت، تخفیف، برند و تجربه خرید آسان بر این تصمیم تأثیرگذار هستند.

مرحله ۵: رفتار پس از خرید (Post-Purchase Behavior)

پس از خرید، مشتری محصول را ارزیابی می‌کند. اگر رضایت داشته باشد، احتمال خرید مجدد افزایش می‌یابد؛ اما اگر ناراضی باشد، ممکن است نظرات منفی منتشر کند. برندها با ارائه خدمات پس از فروش و پشتیبانی مناسب می‌توانند رضایت مشتری را تضمین کنند.

نتیجه‌گیری
شناخت رفتار مصرف‌کننده یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت در بازاریابی و فروش است. برندها با درک نیازها، انگیزه‌ها و عوامل مؤثر بر تصمیم‌گیری مشتریان می‌توانند استراتژی‌های بهتری برای جذب، حفظ و وفاداری مشتریان تدوین کنند. استفاده از داده‌های تحلیلی، تقسیم‌بندی بازار، تبلیغات هدفمند و تعامل با مشتریان، از جمله روش‌های کلیدی برای درک بهتر رفتار مصرف‌کننده و افزایش فروش است.

 

تاثیر قیمت گذاری
مدیریت بازار

اهمیت قیمت گذاری

قیمت‌گذاری به عنوان یکی از چهار عنصر اصلی بازاریابی (محصول، قیمت، مکان، ترویج) شناخته می‌شود و به معنای تعیین مبلغی است که مشتری باید برای یک محصول یا خدمت پرداخت کند. این عنصر به‌عنوان یک ابزار کلیدی در دستیابی به اهداف تجاری و بازاریابی عمل می‌کند.

استراتژی‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانند تأثیر بسزایی بر موفقیت یک برند داشته باشند. این استراتژی‌ها شامل قیمت‌گذاری مبتنی بر هزینه، قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش، قیمت‌گذاری پویا و قیمت‌گذاری بسته‌ای هستند. انتخاب مناسب‌ترین استراتژی می‌تواند موجب تقویت موقعیت برند در بازار و افزایش سهم بازار شود.

 تأثیر قیمت‌گذاری بر رفتار مصرف‌کننده

تصمیم‌گیری خرید:قیمت یکی از عوامل تعیین‌کننده در فرآیند تصمیم‌گیری خرید مشتریان است. تحقیقات نشان داده است که تغییرات کوچک در قیمت می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر انتخاب مشتریان داشته باشد.

ارزش درک‌شده: قیمت‌گذاری می‌تواند به شکل‌گیری ارزش درک‌شده توسط مشتری کمک کند. مشتریان اغلب قیمت را به عنوان معیاری برای کیفیت محصول در نظر می‌گیرند؛ بنابراین، تعیین قیمت مناسب می‌تواند بر روی تصور مشتری از کیفیت تأثیر بگذارد.

ایجاد احساس urgency: تکنیک‌های قیمت‌گذاری مانند تخفیف‌های محدود یا قیمت‌گذاری روانشناسانه می‌توانند به تحریک خرید ناگهانی (impulsive buying) کمک کنند و احساس فوریت را در مشتریان ایجاد کنند.

 قیمت‌گذاری و رقابت

موقعیت‌یابی در بازار: قیمت‌گذاری می‌تواند به برندها کمک کند تا موقعیت خود را در بازار مشخص کنند. قیمت پایین‌تر ممکن است به جذب مشتریان حساس به قیمت کمک کند، در حالی که قیمت بالاتر می‌تواند به برندها کمک کند تا به عنوان محصولات لوکس یا با کیفیت بالا شناخته شوند.

تحلیل رقبا: در دنیای رقابتی امروز، برندها باید قیمت‌گذاری را به دقت مورد بررسی قرار دهند. تحلیل قیمت رقبا و واکنش به تغییرات قیمت در بازار می‌تواند به برندها کمک کند تا در یک بازار شلوغ برجسته شوند.

 تأثیر قیمت‌گذاری بر سودآوری

حاشیه سود:قیمت‌گذاری تأثیر مستقیم بر حاشیه سود دارد. تعیین قیمت مناسب می‌تواند به بهینه‌سازی حاشیه سود کمک کند. همچنین، قیمت‌گذاری می‌تواند بر روی حجم فروش تأثیر بگذارد، به‌طوری‌که قیمت‌های مناسب می‌توانند منجر به افزایش فروش و در نتیجه سود بیشتر شوند.

پیش‌بینی درآمد: قیمت‌گذاری مناسب همچنین می‌تواند به شرکت‌ها در پیش‌بینی درآمد کمک کند. با توجه به استراتژی‌های قیمت‌گذاری، برندها می‌توانند به تخمین دقیق‌تری از فروش و سودآوری آینده برسند.

اهمیت قیمت‌گذاری در توسعه برند

شناسایی برند: قیمت‌گذاری یکی از عوامل کلیدی در شناسایی برند است. قیمت‌گذاری استراتژیک می‌تواند به برند کمک کند تا شخصیت و هویت خاص خود را ایجاد کند.

ایجاد وفاداری: قیمت‌گذاری صحیح می‌تواند به ایجاد وفاداری مشتریان کمک کند. مشتریان معمولاً تمایل دارند به برندهایی که ارزش مناسبی را در قبال قیمت ارائه می‌دهند، وفادار بمانند.

نتیجه‌گیری

در دنیای بازاریابی مدرن، قیمت‌گذاری به عنوان یک عنصر کلیدی در استراتژی‌های بازاریابی شناخته می‌شود. این فرآیند نه تنها بر رفتار مشتریان تأثیر می‌گذارد، بلکه بر روی سودآوری، موقعیت‌یابی برند و توسعه برند نیز نقش مهمی دارد. بنابراین، برندها باید به دقت به فرآیند قیمت‌گذاری توجه کنند و از تکنیک‌ها و استراتژی‌های نوین برای بهینه‌سازی قیمت‌های خود استفاده کنند تا بتوانند در یک بازار رقابتی موفق عمل کنند.

وظایف مدیر انبار
مدیریت بازار

شرح وظایف مدیر انبار

مدیریت انبار، فرآیندی است که به وسیله آن فعالیت‌های فردی و گروهی به منظور تحویل گرفتن، نگهداری و تحویل دادن هر گونه کالا و اجناس و کنترل موجودیهای انبار را در جهت اهداف مشترک سازمانی، همسو و هماهنگ و هدایت می‌نماید ».

لذا لازم است مدیریت انبار صرفنظر از انجام وظایف و تکالیف اداره انبارها که ناشی از انجام مراحل و اصول انبارداری می‌باشد به عنوان یکی از مدیران در سطوح مدیریتی سازمان وظیفه یک مدیر را در اداره امور انبار انجام دهد

  • درک خط مشی کیفیت و همسو نمودن فعالیت‌های واحد در رابطه با آنها
  • تدوین اهداف و برنامه واحد انبار و پیشنهاد آن به مدیریت ارشد
  • همکاری در شناسایی ریسک‌ها و فرصت‌های فرآیندهای سازمان و تلاش در جهت کنترل آنها
  • پایش و اندازه‌گیری فرآیند انبار و ارائه به نماینده مدیریت ایزو.
  • درخواست اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه جهت حذف عدم انطباقهای بالفعل و بالقوه
  • تعیین میزان اثربخشی آموزشی دوره‌های آموزشی پرسنل آموزش‌دیده واحد انبار.
  • تعیین نیازهای آموزشی کارکنان و اعلام به واحد آموزش.
  • نظارت بر محل قرنطینه کالاها در انبار
  • رسید موقت کالای خریداری و هماهنگی با واحد تصدیق‌کننده جهت تصدیق کالای خریداری در زمان ورود به انبار
  • اعلام برگشت از خرید به واحد خرید جهت عودت کالا به تأمین کننده
  • تأیید سند رسید ورود کالا و ارسال نسخ به امور مالی و خرید
  • تکمیل سندهای حوله انبار و تحویل اجناس درخواستی به درخواست‌کننده.
  • تحویل کالا به درخواست‌کننده و یا ارسال به محل درخواستی
  • تعیین نقطه سفارش کالاها با هماهنگی بامدیر برنامه‌ریزی
  • محافظت از اقلام موجودی انبار و پاسخگویی به مراجعین انبار
  • کنترل و نظارت بر انبار ازنظر چیدمان اجناس و نظافت و رعایت ایمنی
  • کنترل و نظارت بر کدینگ کالا در انبار
  • کنترل و نظارت بر شناسایی کالاها در انبار (به عنوان مثال : نظارت بر قابل شناسایی بودن کالاها از طریق نصب برچسب یا کارت شناسایی بر قفسه های انبار)
  • کنترل فیزیکی مستمر انبارها ازنظر مقدار و تعداد از طریق شمارش موردی و مطابقت با کاردکس مربوطه و سیستم نرم‌افزار انبار و پیگیری رفع مغایرت احتمالی
  • نظارت بر دریافت اموال مشتری و محافظت و مراقبت از آن در انبار.
  • ممیزی و نظارت بر شرایط محیطی نگهداری کالا در انبار
  • اطلاع کالاهای نامنطبق ناشی از شرایط نگهداری انبار به مسئولین مربوطه جهت تعیین تکلیف آن
  • تحویل کالای امانی به درخواست‌کننده و نظارت بر ورود و خروج آن در انبار
  • نظارت بر تکمیل کلیهفرم های انبار از قبیل رسیدها و حواله‌ها و …
  • هماهنگی لازم با امور مالی شرکت در خصوص کنترل موجودی‌ها و غیره
  • هماهنگی جهت انبارگردانی دوره‌ای و نظارت بر اجرای آن.
  • نظارت بر انبارگردانی دوره‌ای.
  • نظارت بر فعالیت‌هایانباردار
  • انجام سایر وظایف محوله از سوی مدیر عامل و……

 

انبار گردانی
مدیریت بازار

انبارگردانی چیست؟

انبارگردانی عبارتست از شمارش دستی و فیزیکی موجودی‌های یک سازمان و تطابق ارقام حاصل از آن، با تعدادی که به‌شکل الکترونیکی و در پایگاه‌های داده‌ شرکت به ثبت رسیده است. انبارگردانی معمولا در پایان هرسال انجام می‌شود و به عنوان بخشی از فرایند حسابرسی است که ممکن است توسط ارزیابان و حسابران خارج از شرکت یا مجموعه نیز به انجام برسد.

فرایند انبارگردانی نیز مانند سایر جنبه‌های بحث کنترل موجودی، از شرکتی به شرکت دیگر بسیار متفاوت است. برخلاف نام این واژه، اهداف انبارگردانی چیزی فراتر از مدیریت موجودی است؛ چرا که هر موجودی مورد نیاز کسب‌وکار شما، باید در فرایند انبارگردانی گنجانده شود.

به عنوان مثال، اگر شما یک تولیدکننده باشید، موظف هستید که سایر محصولات یا قطعاتی که برای تولید کالاهای نهایی خود از آن‌ها استفاده کرده‌اید را نیز شمارش کنید؛ زیرا تمام شدن این محصولات به همان اندازه فاجعه بار و مشکل ساز خواهد بود که موجودی کالای نهایی تمام شده باشد.

مهم‌ترین اهداف انبارگردانی را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

  • بررسی میزان موجودی‌ها در پایان سال جهت ثبت اطلاعات دقیق و درست در صورت‌های مالی سازمان،
  • پیگیری و بررسی میزان موجودی‌های فیزیکی و تطبیق اطلاعات مالی با موجودی‌های در دسترس،
  • شناسایی مغایرت‌های احتمالی میان موجودی‌ها و صورت‌های مالی و حسابداری،
  • انجام تدابیر مرتبط با کنترل موجودی.
طرح تحقیقاتی
مدیریت بازار

طرح تحقیقاتی

طرح تحقیقاتی نقشه مسیر پروژه تحقیقات بازاریابی است که جزئیات هر مرحله پروژه تحقیقات بازاریابی را فراهم می آورد . اجرای طرح تحقیقاتی باید سبب شود که همه اطلاعات لازم برای سازمان دهی یا حل مسئله تصمیم گیری مدیریت به دست بیاید .

 

 

روند طراحی با تعیین مسئله تحقیقات بازاریابی آغاز می شود . سپس نوبت به رویکرد تحقیق است .

 

ممکن است برای یک مسئله تحقیقات بازاریابی مشخص ، جندین طرح مناسب باشد . طرح تحقیقاتی خوب تضمین می کند که اطلاعات گردآوری شده برای مدیریت بدردبخور و سودمند هستند و اینکه اطلاعات لازم به دست خواهد آمد . همچنین طرح خوب باید به این تضمین کمک کند که پروژه تحقیقات بازاریابی اثر بخش باشد .

 

اما طرح های تحقیقاتی اصلی  بر دو گونه اند : اکتشافی و قطعی .

طرح های قطعی یا توصیفی هستند یا علی .

که می توانیم طرح های توصیفی را به دو گروه مقطعی و طولی تقسیم نماییم .

 

 

 

برگرفته از کتاب تحقیقات بازاریابی

اثر پرفسور مالهوترا

ترجمه : دکتر کامبیز حیدرزاده و بهار تیمورپور

 

 

 

 

بازاریابی کودکان
مدیریت بازار

بازاریابی کودکان

کودکان بخش بزرگی از بازار را در دنیا تشکیل می دهند . تحقیقات نشان می دهد همه ساله کالاهای زیادی برای کودکان خریداری می شود ، علاوه براین کودکان در بسیاری از خریدهای والدین خود تاثیر گذارند .

باور بفرمایید وفاداری به برندها از کودکی آغاز می شود ، لذا جای تعجب نیست که بسیاری از بازاریاب ها به صورت جدی در تلاش هستند تا بر روی کودکان تاثیر بگذارند و آنها را جذب نمایند .

البته بازاریابی برای کودکان تا حد زیادی با اخلاقیات عجین شده است زیرا کودکان توانایی محدودی در پردازش اطلاعات و اتخاذ تصمیم آگاهانه دارند ، و خیلی سریع تحت تاثیر فعالیت بازاریابی و تبلیغاتی قرار می گیرند.

از معضلاتی که بعضا تبلیغات می تواند در بچه ها ایجاد نماید ممکن است منجر به شکل گیری رفتارها و ارزش های نامناسبی در خرید کودکان شود به تبع آن در خانواده تعارض ایجاد کنند .

توصیه می شود بازاریابان تمام فعالیت های تبلیغاتی خود را به دور از مشکلات اخلاقی انجام دهند .

تمامی عناصر بازاریابی (محصول ، قیمت ، توزیع، ترویج،  افراد، فرآیندها، شواهد فیزیکی )باید توانایی و قابلیت کودکان را در نظر بگیرد . یکی از مسایلی که شرکت ها باید به آن توجه نمایند برقراری ارتباط با کودکان با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی است .

ابزارهایی همچون : مجلات کودکان ، سی دی آموزشی ، بازی ها ، سرگرمی  از جمله راه هایی برای تاثیر برکودکان است .

بعلاوه امروزه بسیاری از کودکان از اینترنت استفاده می کنند…..

 

 

 

 

1
مدیریت بازار

طوفان فکری

طوفان فکری موثرترین و احتمالاً متداولترین فرایند گروهی است که بیش از ۶۰ سال پیش توسط الکس اسبورن طراحی شد. این فرایند معمولا با نرمش فکری آغاز شده و سپس اعضای گروه درباره مسئله فکر کرده و راه حل های گوناگون را به صورت فی البداهه و شفاهی مطرح می کنند. هر چه ایده ها خلاقانه و بیشتر باشند بهتر است.

 

این روش را می توان در مسائل گوناگون به کار برد، از جمله: مسائل مربوط به بازاریابی، افزایش کیفیت محصول، تعیین خط مشی سازمان، تامین نیروی انسانی، ایجاد انگیزه در کارکنان و … 

با ابن وجود در مورد مسائل گسترده و پیچیده و همچنین موقعیت هایی که نیاز به آزمایش و خطا دارند چندان سودمند نیست.

فرآیند پیاده سازی طوفان فکری:

فرایند طوفان فکری با یک گروه ۶ تا ۱۲ نفره و یک سرپرست یا هماهنگ کننده و یک منشی سر و کار دارد.

گروه دست کم به ۶ نفر برای خلق ایده های جدید نیاز دارد.

همچنین این تعداد نباید از ۱۳ نفر تجاوز کند زیرا تعداد ایده ها زیاد شده و جذب آنها مشکل می شود و ممکن است جریان اندیشه

ها به طور بالقوه محدود و کند شود.

سرپرست گروه که معمولا قبل از تشکیل جلسه انتخاب می شود، ترجیحا قبل از جلسه، موضوع مورد بحث را به اطلاع گروه

می رساند. وی واقعیتها، موضوعات و پرسشهای مربوط و اهداف جلسه را مطرح نموده و مسئله محوری را روی وایت برد نوشته

و سپس از اعضاء می خواهد برای مسئله راه حل بیابند و از نظر دهندگان قدردانی و آنان را به ارائه نظرات جدید تشویق می کند.

سرپرست همچنین باید از اظهار نظر درباره ارزش ایده ها و تحمیل عقاید و تفکرات خود به گروه خودداری کند.

منشی جلسه نیز دیدگاهها و نظرات هر یک از اعضاء را ثبت می نماید.

فرایند طوفان فکری دارای ۴ قانون اصلی به شرح ذیل می باشد:

۱- هیچ گونه قضاوت یا انتقادی درباره ایده ها نباید صورت گیرد، چون باعث از دست رفتن کل جریان طوفان فکری می شود.

۲- از کلیه ایده ها می بایست استقبال شود، حتی اگر ایده ها پیش پا افتاده و غیر عملی باشند.

۳- هدف اصلی کمیت ایده ها می باشد نه کیفیت آنها

۴- ایده ها می بایست ترکیب، اصلاح و در نهایت به عنوان ایدهصحیح انتخاب گردد.

رعایت قوانین فوق الزامی است.

بعد از ۲۵ الی ۳۰ دقیقه استراحت، گروه مجددا ایده ها را نقد وارزیابی می نمایند.

در جلسه ارزیابی سرپرست یا شخص دیگری می تواند جلسه را رهبری کند.

ایده ها باید به لحاظ نوع، دسته بندی و بر اساس اولویت رتبه بندی شوند.

کیفیت هر ایده در جلسه ارزیابی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.

رهبر نباید به دلیل کمبود بودجه یا دیگر منابع لازم پیشنهادها را کنار بگذارد.

اگر ایده ای خوب بود، باید راه های پیاده سازی آن نیز جستجو شود.

 

 

 

 

 

سازمان بازاریابی
مدیریت بازار

سازمان بازاریابی محور

تجربه مشاوره ای و مشاهده ای  ما نشان می دهد غالب سازمان های فعال در بازار ، فروش محور هستند و کمتر از ده درصد سازمان های پیشروی هر صنعت بازاریابی محور هستند.

 

امروز بسیاری از سازمان ها تفاوت بازاریابی و فروش را نمی دانند ، تفاوت ویزیتوری با بازاریابی را  نمی دانند ،
برند را با لوگو اشتباه می گیرند، تفاوت تبلیغات و روابط عمومی را نمی دانند . در این میان هستند سازمانهایی که به اهمیت دانش نوین مدیریت بازاریابی پی برده و از آن استفاده مناسبی جهت پیشبرد اهداف خود می نمایند.

 

 

در سازمان شما واحد مالی بیشترین اهمیت را دارد یا واحد فروش یا شاید هم منابع انسانی ؟

اینکه کدام واحد بیشترین اهمیت را داشته باشد مهم نیست بلکه واضح است بازاریابی می تواند بالاترین تاثیر را در موفقیت سازمان ها داشته باشد زیرا تا زمانی که بازاری وجود نداشته باشد هیچ واحد ستادی و تولیدی وجود نخواهند داشت!

 

 

در هزاره سوم  بدلیل فشارهای رقابتی ناگزیر خواهید بود رویکرد خود را  بازاریابی محور نمایید. لازمه این تغییر ابتدا این است که پی ببرید  وظیفه اساسی سازمان تعیین نیاز و خواسته مشتریان ، ارزش های بازار هدف و تطبیق برنامه ها جهت ارایه کالا و خدمات بهتر از رقبا است.

 

 

توجه بفرمایید سازمان های بازاریابی محور ویژگی های زیر را دارند:

  • رسالت خود را تامین نیاز و خواسته مشتریان مشخص معرفی می کند.
  • تحقیقات بازاریابی را مبنای شناخت و تصمیمات خود قرار می دهد.
  • می داند برای موفقیت باید آمیخته بازاریابی خود را کنترل نماید.
  • سازمان اعتقاد عمیق به مشتری مداری دارد.

 

 

پرفروش باشید ……..

 

 

 

رفتار خرید عادی
مدیریت بازار

رفتار خرید عادی

رفتار خرید عادی در شرایطی است که مصرف کننده با پیچیدگی کمتری روبه روست و بین نام های تجاری تفاوت های اندکی ملاحضه می کند . مثلا، خرید نمک را درنظر آورید. مصرف کنندگان در خرید این کالا و طبقه ی مربوط به آن ، با پیچیدگی چندانی روبه رو نیستند و راحت وارد فروشگاه می شوند و نام تجاری مورد نظر خود را انتخاب می کنند .

اگر مصرف کنندگان مرتبا سراغ یک نام تجاری بروند ، این خرید عادی است و نمی توان آن را وفاداری شدید نام تجاری نامید.

به نظر می رسد مصرف کنندگان در مورد خرید کالای ارزان قیمت و مشابه ، از نظر اولویت بندی خرید ، با پیچیدگی کمتری روبه رو هستند.

در رفتار خرید عادی رقتار مصرف کننده توالی معمول باور/عقیده/رفتار را طی نمی کند و اساسا مصرف کننده در پی کسب اطلاعات در باره اینکه کدام برند را بخرد نیست.

آنها به این اطلاعات به صورت به صورت غیر فعالانه و گذرا در هنگام تماشای تلویزیون ، جستجو در اینترنت یا مظالعه مجلات دست می یابند.

همواره تکرار تبلیغات ، آشنایی با نام تجاری را موجب می شود نه اعتقاد به نام تجاری.

در رفتار خرید عادی مصرف کنندگان خیلی به نام تجاری مورد نظرشان پایبندی نشان نمی دهند.آنها به این دلیل بک نام را انتخاب می کنند که با آن آشنایی دارند.

در رفتار خرید عادی مصرف کنندگان به دلیل عدم درگیری زیاد با کالا ممکن است حتی پس از خرید کالا آن را ارزیابی نکنند .

بازاریابان کالاهای غیر پیچیده  با تفاوت اندکِ میان نام های تجاری ، اغلب به دلیل که خریداران خود را خیلی به نام تجاری متعهد نمی دانند برای آزمایش کالا از قیمت و فعالیت های پیشبرد فروش استفاده می کنند. متن آگهی تبلیغات این کالاها باید خلاصه و با تاکید برنکات مهم باشد در این آگهی ها علایم دیداری و خیالی بسیار اهمیت دارد زیرا به خاطر سپردن این علایم آسان است و به نام تجاری ربط داده می شوند .
فعالیت های تبلیغاتی باید با پیام های کوتاه مدت ، ولی مکرر همراه باشد .

 

 

 

فسلفه های بازاریابی
مدیریت بازار

رویکرد شرکت ها نسبت به بازار

سازمان ها برای طراحی و اجرای برنامه های بازاریابی خود از فسلفه های مختلفی تبعیت می نمایند . که این فلسفه ها بسته به دیدگاه فرد کارآفرین  نسبت به بازار و رقابت متفاوت است .

 

 

تاکید بر تولید :

این دیدگاه از قدیمی ترین فلسفه های کسب و کار است . شرکت هایی که از این دیدگاه تبعیت می کنند معتقدند مشتریان محصولی را می خرند که ارزان قیمت و در درسترس باشد ، بنابراین باید انبوه تولید کنیم .
ناگفته نماند برای پیاده سازی این فسلفه باید هزینه ها را کاهش و توزیع را گسنرده انجام دهید .

 

 

تاکید برمحصول :

براساس این دیدگاه مصرف کنندگان محصولی را ترجیح می دهند که کیفیت بالایی داشته باشد و نسبت به رقبا برتر باشد.  شرکت هایی که از این دیدگاه تبعیت می کنند تاکید بر کیفیت ، نوآوری و تحقیق و توسعه دارند.

 

 

تاکید بر فروش :

این دیدگاه چنین فرض می کند که مشتری را نباید به حال خودش رها کنید، زیرا هرز خواهد رفت و خرید مناسبی از ما انجام نخواهد داد .  بنابراین باید سازمان فروشی تشکیل داده و برنامه تهاجمی در زمینه فروش محصولات طراحی و اجرا گردد. اما این دیدگاه مزایا و معایب خاص خود را دارد که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت .

 

 

 

تاکید بر بازاریابی :

به جای تمرکز بر تولید کالا و فروش اجباری به مشتریان ، برویم تحقیق کنیم نیاز و خواسته مشتری را کشف و برای آن محصول یا خدمت مناسبی عرضه نماییم . این دیدگاه معتقد است یک سازمان زمانی موفق است که بتواند بهتر از رقبایش نیاز و خواسته مشتریان را تامین نماید.

 

 

تاکید بر بازاریابی کل نگر:

با  توجه به رقابتی شدن بازارها ، این دیگاه معتقد است باید بصورت جامع به کلیه فرآیندهای بازاریابی نگریست و نگاه  جزیره ای به عناصر بازار نداشت .