حسن سلطانی
حسن سلطانی
تأثیر هوش مصنوعی در تبلیغات دیجیتال

برچسب: مشاوره بازاریابی

تأثیر هوش مصنوعی در تبلیغات دیجیتال

برچسب: مشاوره بازاریابی

تبلیغات دیجیتال و هوش مصنوعی
تبلیغات

تأثیر هوش مصنوعی در تبلیغات دیجیتال

تبلیغات دیجیتال به‌عنوان یکی از ارکان اصلی بازاریابی مدرن، همواره در حال تحول و پیشرفت است. در سال‌های اخیر، با توسعه فناوری‌های نوین، شیوه‌های تبلیغات دیجیتال نیز دستخوش تغییرات قابل‌توجهی شده‌اند.

تأثیر هوش مصنوعی و شخصی‌سازی در تبلیغات دیجیتال

هوش مصنوعی (AI) نقش بسزایی در بهبود شخصی‌سازی و اثربخشی تبلیغات دیجیتال ایفا می‌کند. با تحلیل داده‌های کاربران، AI می‌تواند محتوای تبلیغاتی را بر اساس علاقه‌مندی‌ها و رفتارهای فردی تنظیم کند، که این امر منجر به افزایش تعامل و نرخ تبدیل می‌شود. به‌عنوان‌مثال، استفاده از الگوریتم‌های یادگیری ماشین در پلتفرم‌های تبلیغاتی، امکان ارائه پیام‌های متناسب با نیازهای خاص هر کاربر را فراهم می‌کند.

ظهور تبلیغات مبتنی بر مکان و زمان

فناوری‌های موقعیت‌یابی مانند GPS، Wi-Fi و بلوتوث، امکان ارسال تبلیغات سفارشی به مصرف‌کنندگان در مکان و زمان مناسب را فراهم کرده‌اند. این نوع تبلیغات، که به‌عنوان “ژئوپابلیسیتی” شناخته می‌شود، با بهره‌گیری از داده‌های مکانی و زمانی، پیام‌های تبلیغاتی را به‌صورت هدفمند به کاربران ارسال می‌کند. برای مثال، یک فروشگاه می‌تواند هنگام نزدیک شدن مشتری به محل فروشگاه، تخفیف‌های ویژه‌ای را از طریق اعلان‌های تلفن همراه ارائه دهد.

تعامل و شفافیت در شبکه‌های اجتماعی

 

شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان یکی از کانال‌های اصلی تبلیغات دیجیتال، به سمت افزایش تعامل و شفافیت با کاربران حرکت می‌کنند. مصرف‌کنندگان امروزی به دنبال ارتباطات واقعی و شفاف با برندها هستند و انتظار دارند که تبلیغات نیز این ویژگی‌ها را منعکس کنند. بنابراین، برندها باید استراتژی‌های خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که با ارائه محتوای اصیل و شفاف، اعتماد و وفاداری مشتریان را جلب کنند.

چالش‌های حریم خصوصی و مدیریت داده‌ها

با افزایش نگرانی‌ها در مورد حریم خصوصی و استفاده از داده‌های شخصی در تبلیغات دیجیتال، برندها باید به مدیریت اخلاقی و شفاف داده‌ها توجه ویژه‌ای داشته باشند. مقرراتی مانند GDPR در اروپا، شرکت‌ها را ملزم به رعایت استانداردهای بالای حفاظت از داده‌ها و شفافیت در جمع‌آوری و استفاده از اطلاعات کاربران می‌کند. بنابراین، ایجاد تعادل بین شخصی‌سازی تبلیغات و حفظ حریم خصوصی کاربران، یکی از چالش‌های اساسی در دنیای تبلیغات دیجیتال است.

نتیجه‌گیری

تبلیغات دیجیتال با بهره‌گیری از فناوری‌های نوین و تمرکز بر شخصی‌سازی، تعامل و شفافیت، به سمت ارائه تجربه‌های معنادارتر و مؤثرتر برای کاربران حرکت می‌کند. بااین‌حال، برندها باید با در نظر گرفتن چالش‌های مرتبط با حریم خصوصی و مدیریت داده‌ها، استراتژی‌های خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنند که هم نیازهای بازاریابی و هم انتظارات مصرف‌کنندگان را برآورده سازند.

متد فروش مشتری محور
فروش

متد فروش مشتری محور

Mike Bosworth  که کار خود را در شرکت زیراکس شروع کرد، کتابی در زمینه فروش مشتری محور منتشر نمود. او در این روش، 7 مرحله کلی را بیان میکند: 

مرحله اول: برنامه ریزی و تحقیق قبل از تماس کسب و کار مشتری را بشناسید و با یک دیدگاه، وارد ملاقات شوید. 

مرحله دوم: ایجاد علاقه با پرسیدن سوالات هوشمندانه، علاقه ایجاد کنید. 

مرحله سوم: تمرکز بر راهکارها روی راهکارها متمرکز شوید نه روی ارتباط. 

مرحله چهارم: کارکنان کسب و کار را هدف قرار دهید نه کاربران را به عبارت ساده، تصمیم گیران را هدف قرار دهید. 

مرحله پنجم: کاربرد مرتبط در مقابل اعتماد به محصول روی این تمرکز کنید که مشتری چطور از محصول استفاده خواهد کرد (نحوه استفاده از محصول در عمل) که نقطه مقابل آن، تمرکز روی خود محصول است. 

مرحله ششم: رقابت برای پیروزی در مقابل رقابت برای سرگرم ماندن قراردادهای فروش بیشتری ببندید. دلیل دیگری برای فروش وجود ندارد. 

مرحله هفتم: طبق زمان بندی خریدار ببندید نه زمان بندی فروشنده نماینده فروش باید با تمرکز روی مشتری، نیازهایش را تنزل داده و به سطح نیازهای مشتریان برساند. مخیر نمودن خریداران در خرید در مقابل وادار کردن آنها به خرید روش مشتری محور، نمایندگان فروش را به این سمت سوق میدهد که به آنها کمک کنند، نه اینکه صرفا به آنها بفروشند.

سازمان بازاریابی
مدیریت بازار

سازماندهی بازاریابی

شرکت ها واحدهای بازاریابی خود را به چند روش سازماندهی می کنند : از جمله سازماندهی  وظیفه ای ، سازماندهی محصول، سازماندهی جغرافیایی ، سازماندهی براساس بازار یا شبکه ای ، روش های سازماندهی  مزایا و معایب مختلفی دارند که در ذیل بطور خلاصه مطرح می شود.

 

سازماندهی وظیفه ای :
مرسوم ترین روش سازماندهی واحد بازاریابی است . در این نوع سازماندهی ، متخصصان بازاریابی به مدیر بازاریابی شرکت گزارش می دهند و مدیر بازاریابی وظیفه هماهنگی این متخصصان(مدیرفروش، مدیرتوزیع، مدیر تبلیغات،مدیر تحقیقات بازاریابی ،مدیر توسعه محصول، مدیر توسعه بازار،مدیر برند …) را برعهده دارد . 

 

ناگفته نمانداغلب شرکت های بزرگ نیز تمامی این دپارتمان ها را ندارند و اساسا نیاز نیست داشته باشند زیرا می توانندبرون سپاری نمایند.

اما مهم ترین مزیت سازماندهی وظیفه ای را می توان  سهولت طراحی و مدیریت چنین ساختاری دانست . 

با این وجود ، چالش اصلی این روش برقراری روابط کاری سریع میان بخش های مختلف واحد بازاریابی است .

همچنین اگر شرکتی محصولات زیادی را برای بازارهای مختلفی تولید می نماید این روش اثر بخشی نخواهد داشت . اما مهترین مشکل شاید ایجاد رقابت ناسالم بخش های وظیفه ای برای کسب موقعیت های بهتر است و اساسا بیشتر مدیران بازاریابی باید بیشتر زمان خود راصرف حل مشکلات این واحدها نماید .

شرکت هایی که در تمام بازارهای یک کشور فعالیت می کنند ، معمولا نیروهای فروش خود را براساس مناطق جغرافیایی سازماندهی می کنند .


به عنوان مثال مدیر فروش کشور پنج مدیر فروش منطقه ای را مدیریت  می کند و هر مدیر منطقه نیز پنج مدیر ناحیه را سرپرستی می کند و هر مدیر فروش ناحیه نیز هشت سرپرست فروش و هر سرپرست فروش نیز شش فروشنده را مدیریت می کند .

بسیاری از شرکت ها برای پشتیبانی نیروهای فروش مناطق مختلف جغرافیایی بویژه نیروهای فروش بازارهای پرفروش خود ، یک مدیر محصول یا متخصص بازاریابی  منطقه ای را به ساختار واحد بازاریابی اضافه می کنند وظیفه این متخصص جمع آوری اطلاعات منطقه تحت پوشش و تجزیه و تحلیل اطلاعات آن (میزان فروش ، تخفیفات رقبا ، محصولات جدید ، فرصت های بازار…) و ارایه گزارش به مدیریت ارشد بازاریابی یا بعضا مدیرعامل می باشد .

ادامه دارد ……..